۱۳۸۸ آبان ۱۸, دوشنبه

عمل گرايي بر چه اساس


قائل بودن حتمی بر حیطه ی عمل گرایی هنر مسلح بر بوته ی تئوریهایی بر همین باب خود یک مانیفست است که نه کلمه ای بر آن قادر است و نه انگاشته ای از دیوار غارها گرفته تا میانه ی ابرها، زیرا ابتدا عمل است که ره می گشاید از برای تئوری پردازیهایی که نه برای صرف تئوری که آن را باید از همان ابتدا قائل به سطوح تئوریک منفعلانه دانست، که، برای پیشبرد اهدافمان و این نیز ( هدف ) خود باز هم در پایه ای بعدتر صورت پذیر است که در یک اراده ی جمعی به دانستن است که نقاب از چهره بر میگیرد.
حال باید پردازش کرد که حیطه ی این عمل گرایی در کجاست؟
هر آنچه که تاریخ هنر در خود می گنجاند نه مسیر نوع کنش ما ( محکومین ) که تنها امروز با تمام وزن خود بر مغز ما سنگینی می کند، من قبل آنچه که بود زیبایی بود در هنر برای هنر و آنچه که در هنر متعهد نمودیافته تنها پاره ای از واقعیات جامعه در کلمات مجاز و در بهترین حالت خود یک واکنش در عرصه ی نمادین قدرت است، اما اینک دو پرسش بر می آید، چرا زیبایی شناسی و واکنش گری در هنر نه ؟ و چرا باید پس زد روند هنر و ادبیات بر محوریت هنر برای هنر و یا هنر متعهد را؟
آنجا که هنر نتواند کاربست خود ( مصرفی بودن ) را بر له یا علیه عده یا ایده ای خاص چه در قالب منفعت اقلیت و یا اکثریت به طرق مختلف بروز دهد صرفاً خود را محبوس می کند به امر زیبایی شناختی ( معیار سنجش هنر در نظام طبقاتی )، یعنی آنچه که بیش از همه می تواند کیمیای عمر اثر هنری باشد در وضع موجود یا هر آنچه اعلام بی طرفی هنر دارد.
در جوامعی که هژمونی قدرت همین را می طلبد ( بی طرفی محض ) و اینجا تنها راه توجیه هنر زیبایی شناختی بر معیار یک کلیت نسبی ناشناخته و به حتم که یک کژدیسگی مغزی در عدم وجود عینیات است، چرا که اگر باشد آنگونه که هم اینک هست نتواند که کاربست اجتماعی خود در نفع وضع موجود را بیابد، پس این چنین می ماند بر آنان که نمی خواهند خطر کنند، می خواهند خفه بمانند، می خواهند کر و کور باشند در حفظ منافع شخصی خود و حفظ وضع موجودحتا در دنیای زیبای خفته ی اینان که سراسر فقر، جنگ و مرگ توده های انسانیست، اینان می خواهند با امر زیبایی شناختی لایه ای بر اندام گندیده ی خود در حفظ منافع شخصی خود و اربابانشان بکشند.
اما در همین باب در پس اتفاقات اتفاقی جامعه روند هنر مسلط که به گوناگونی امر نسبی زیبایی پردازش می کند و از آنجا که هنر وی با موقعیت نمایشی بودن مقابل توده های مردم ستمکش کسب مقام قهرمانی می کند در ارزش های پوسیده ی سرمایه داری گاهاً باید تعهد خود را به مردم نیز اثبات بنمایاند، ارزشهای هنر واکنشر یا متعهد همان ادامه مسیر هنر زیباست اما این بار در یک تنگنای گشوده شده مقابل اضطرارهای زندگی اجتماعی و وی، این هنر اصولاً در مقابل اتفاقات وارده بر زندگی مردم جدا از حاکمیت برای هر چه پایدار ماندن خود و بر حسب ضرورت محافظه کارانه ی ایشان در باب خلق اثر هنری، که تنها واکنشی متزورانه نشان داده که نه از آن و نه از این سوی بام مبادا نیافتند همچون حجره های کارگر و مستضعف پناهی موجود میان کارخانه داران خیر خواه.
اما فراروی از این حد و حدود با یک کارکرد شعاری در جامعه بر له یا علیه عده یا ایده ای خاص یعنی محو زیبایی در هنر و در پاره ی دوم با نقض واکنشگری آن مواجه می شود و این دقیقاً آن است که کار ما می طلبد، این سیاست عریان هنری ماست، حال آنکه در یک جامعه ای که فقر، جنگ، و تبعیض ها بین نوع بشربرای فضای هنری موجود به زیبایی متبلور می شود و این به لحاظ کارکردی در وضع موجود چه چیزی می تواند بود جز نوعی جدید بر مواد افیونی و تسکینی انتزاعی بر درد اجتماع بیمار که نه با رنگ و لعاب دادن به یک اثر پوچ و بی محتوا که در دنیای واقعیت قابل حل است، بدین روی فضای هنری موجود که تماماً می پردازد به زیباسازی این زندگی کثیف و در جایی نیز با عریان شدن آن به توسط عملی شنیع در جامعه با یک واکنش می تازد از برای از دست ندادن چهره ی پیامبر گونه ی خود فقط مقابل توده های مردم ایستاده اما در مقابل آن در نفع خودمان یعنی طبقه ی ستمکش جامعه عریان می سازیم چهره ی وحشتناک ایشان ( هنر مساط ) و زندگی بشری را و اینبار نه در ادامه راه گذشتگان گویا هنر اعتراضی که همیشه در مقام یک واکنشگر به عرصه حضور در آمده اند چرا که این بار به مثابه یک کنشگر اجتماعی به ظهور در آمده تا باشد که مخالفین منافع طبقاتی ما واکنشگران کنش های ما باشند و یک بار برای همیشه مفهوم زیبایی را این دروغ افیونی زندگی کثیف را نابود خواهیم کرد و این ایدئولوژی ماست!
عمل گرايي مفرط در حيطه ي آگاهي از يك وضعيت مشخص و انضمامي
محو امر زيباساز اين افيون توده ها
و تاكتيك كنشگر از براي تسخير موقعيت ها